جسارتا عرض میکنما...
من که حال خوشی داشتم.اصلا دیشب با اینکه وسط دعا خوابم برد اما دلم میخواس کربلا بودم... نمدونم دیشب چرا از حجاب با چادر مشکی خ خوشم اومده بود...
چادرم اتو کرده و تمیز بود... رنگ مشکی واسه چادر به نظرم انتخاب درستیه.انگار تو اون تاریکی قشنگ تر ار مشکی رنگی بود... دوس داشتم به بهانه های مختلف از جام بلند شم و راه برم و وقتی به یه جماعتی رسیدم چادری که سرم بودو محکم تر بگیرم حس میکردم بعضیا از حجاب من خوششون نمیاد ولی... کنار مزار یه شهید بساط پهن کرده بودیم... من تا حالا اردوی راهیان نور نرفتم.. تاحالا مراسم تییع جنازه ی یه شهید و از نزدیک ندیدم... نمیدونم اونایی که رفتن چه حالی داشتن.. چی گیرشون اومده... هرچی بود تموم شد
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |