سفارش تبلیغ
صبا ویژن


جسارتا عرض میکنما...

 

میخوام کمی تا قسمتی از خودم و اون واسه تون بگم.

درست فهمیدید،اااووون

خودشو میگم دیگه!!!همون بیچاره ای که منو بستن به ریشش

البته تا جایی که بدونم اگه بیاد بخونه ناراحت نمیشه و میونه مون شیکر اب نمیشه

همین ماه گذشته،اعیاد شعبانیه بود که من داشتم از خوابگامون میرفتم خونه ی اونا...سوار ماشین که شدم یادم اومد که از صبقرار

بوده واسش گل بخرم

اخه روز میلاد صاحب اسمش بود.وسط بلوار به راننده گفتم نگه داره و پریدم اون ور خیابون وفوری یه شاخه

گل صورتی بزرگ انتخاب کردم.5000 تومن هم پیاده شدم...ساده ی ساده بود میخواستم مثلا ظبیعی باشه

رسیدم خونه شون.مادرش نبود...بعد از تقدیم کردن گل خدمت ایشون اونم با مقدمات خاصی که این جور موقه ها هس و خودتون

میدونید،رفتم یه بتری شیشه ای پیداکردم و

گل و گذاشتم توش.بعد این گلدون انتیک وبا چه اعتماد به نفسی رو اوپن جایی که همه ببینن گذاشتم...نگید چه قد بی سلیقه

س.اخه شاخه ش خیلی بلند بود و نمیخواستم کوتاهش کنم تو هیچ گلدون بلودی جا نشد...

شب و موندنی نبودم..دوروز بعد که دوباره دیدمش، همون و میگم:پرسیدم مادرت راجب گل نظری نداشت؟

گفت:راسش من....میدونی بعد از رفتن تو داداشم و خانومش اومدن اینجا.بعد اومدنشون تازه مامان رسید...یکی پرسید این گل و

کی اوورده؟قبل از اینکه من حرف بزنم مامان گف فک کنم زن داداش اوورده.دسش درد نکنه...منم دیگه هیچی نگفتم

منو میگی...داشتم اتیش میگرفتم... گفتم اخرش چی؟بازم نگفتی من واست اووردم؟

مثلا روز عیدی خواسم شعور بالامو نشون داده بدم اون وخ این اقا...

گفت:نه!!راسش روم نشد.ناراحت نشو.خب توهم نیتت خالصانه بوده دیگه عزیزم

تو دلم گفتم:معلومه که نبوده عزیزم...فکر بد نکنیدا!!!نه با مادر شوهر مشکل دارم نه با جاریم...جفتشونم عزیزن واسم...خدایی

میگم.خصوصا مامانش که از گل نازک تر هم بهم نمیگه

از اینجا میسوزم که اخه من اگه گل گرفتن کار همیشه گیم بود وحالا یه بارش به اسم زن داداشش تموم بشه خیلی

به جایی بر نمیخوره.نه که اصلا گل نخریدم ها...جلو بقیه روم نمیشده بهش بدم وهمیشه توخلوت و پستوی خونه  بوده

.حالا که خیر سرم میخواستم علنی ش کنم وبه بقیه بفهمونم که منم دل دارم و احساس دارم وکارای قشنگ قشنگ

بلدم،همین یه بار و اقای محترم روش نشده بگه که خانومش واسش گل خریده

 ای خدا من از دس این پسر کم رو چی کار کنم؟اخه این جاهم جای خجالت کشیدن بود؟

 چاپلوسی و عزیز شدن جلوی مادر شوهر نیست...تهمت نزنین!!

اتفاقا من نظرم اینه که بعضی کارارو جلوی بقیه باید انجام داد تا هم کوچیکترا یاد بگیرن هم اینکه توقعات بییجا ازادم

نداشته باشن یا اگه یه بارشو دیدن فک نکنن افتاب از کدوم طرف درومده یا مثلا داریم خودمونو لوس میکنیم یا مثلا

پول میخوایم که مهربون شدیم و .....

به شما ابجی ها و داداشا هم توصیه میکنم بعضی مواقه خلوص نیت وبذارید کنار

 

 

 


نوشته شده در جمعه 93/4/27ساعت 2:50 صبح توسط مرضیه سادات نظرات ( ) | |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ



نور زهرا - پزشک متخصص - قیمت روز | تکاب بلاگ - آرایش عروس - ورزشی - فروش بک لینک

کد آهنگ